کتاب ذوالفقار نوشتهی علیاکبر مزدآبادی، یک سفر عمیق به دنیای مقاومت است که توسط انتشارات یا زهرا منتشر شده است. این اثر نه تنها خاطراتی ناب از سردار دلها،شهیدحاج قاسم سلیمانی، بلکه به نوعی روحیهی ایثار، مقاومت و جهاد را در کلماتش جاری میکند. با نثری ساده و در عین حال تاثیرگذار، این کتاب به روایت لحظاتی میپردازد که سردار سلیمانی در جبهههای دفاع مقدس و مقاومت سوریه و عراق حضور داشت. در کنار خاطرات، تصاویری نادر از سردار نیز در این اثر آمده که به خواننده احساس نزدیکی با او را میدهد.
این کتاب با روایت لحظات پر از فداکاری و پشتکار سردار سلیمانی، همچون درسی از شجاعت و ایمان برای هر خواننده است.
اگر به تاریخ ایران معاصر، بهویژه دوران دفاع مقدس و نقش سردار سلیمانی در جبهههای مقاومت علاقه دارید، این کتاب را به هیچ وجه از دست ندهید. همچنین اگر در جستجوی الهام و انگیزهای برای ایستادگی در برابر مشکلات زندگی هستید، خواندن این اثر را توصیه میکنیم.
من باورم این بود که وقتی خبر شهادت حاج احمد گفته می شود و گفته شد، حداقل تیتر همه ی روزنامه های ما این جمله باشد که: «فاتح خرمشهر شهید شد. همان طوری که بزرگی از ما در ادبیات در هنر در هر چیزی از بین می رود یا فوت میکند ما بلافاصله برای او تیتری داریم مثلاً پدر علم ریاضی ایران از دنیا رفت. فکر میکنم حقی که احمد به گردن ملت ایران دارد، با حقی که دیگر اندیشمندانی که مورد تجلیل هستند و به حق هم مورد تجلیل بودند، کمتر نباشد و شاید در ابعادی بیشتر باشد.
خب ما با احمد خیلی رفیق بودیم. البته من نمیدانم احمد بیشتر من را دوست داشت یا من بیشتر او را دوست داشتم همیشه در ذهنم این بود که ای کاش میشد من یک طوری به احمد ثابت کنم که من چقدر دوستش دارم. فکر می کردم بهترین چیزی که میتواند این را ثابت کند، این باشد که مثلاً من یک کلیه بدهم به احمد از هر چیزی که دو تا دارم، یکی اش را به احمد بدهم.
وقتی احمد در جمع ما بود تداعی همه ی زندگی مان را می کرد؛ هر چیزی که در زندگی به آن خوش بودیم چهره ی باکری را در احمد می دیدیم. خرازی را در احمد می دیدیم. زینالدین را در احمد میدیدیم. همت را در احمد میدیدیم.
نظرات