کشتی رشته پهلوانی و قهرمانی در سرزمین ایران است. چه بسیار جوانانی که به عشق قهرمان شدن و بردن مدال پا به روی تشک گذاشتند ولی اخلاق و مرام حاکم بر این ورزش سبب شد تا پهلوانهایی بشوند که از سکوی دل مردم بالا بروند. جوانمردانی نیز همچون غلامرضا تختی هم بر سکوی افتخارات درخشیدند و هم با رفتار خود مدال افتخار از مردم گرفتند. در سالهای جنگ چه بسیار پهلوانانی که از تشک خارج شدند تا در دفاع از میهن با دشمن سرشاخ شوند.
اصغر منافی زاده جزو مدال آوران ایران در رشته کشتی فرنگی بود. او پس از گرفتن دیپلم به عنوان معلم ورزش در مدارس جنوب شهر تهران به فعالیت میپرداخت. در کنار آنکه به بسیاری از نوجوانان کشتی میآموخت، استاد اخلاق و معرفت آنها نیز بود. سرانجام نیز در جبهه های جنگ به شهادت رسید. کتاب «دوبنده خاکی» روایتی داستانی از اخلاق و مرام این شهید ورزشکار است. داستان این کتاب در مورد نوجوانی به نام ابی است که دوست دارد در رشته کشتی به قهرمانی برسد و در این مسیر به اصغر منافی زاده برمیخورد و این ارتباط زمینه ساز تغییرات بزرگی در زندگی این نوجوان میشود.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
صدای طبل و بوق بوقچیها و فریاد «یاعلی مدد» توی گوشم میپیچید. یادم آمد دو بنده و کفش ندارم. نگاه کردم دیدم دوبنده اصغر آقا تنم است؛ همانیکه توی مسابقه کشتی فرنگی سال 60 تهران با آن مدال طلا گرفت. حریف توی خیالم به دنده راستم ضربه میزد. باز درد، مثل جریا ن برق سراسیمه توی بدنم پیچید. میدانستم حریف شانهاش آسیب دیده. میخواستم با شانهام به شانهاش بکوبم؛ اما مربی از کنار تشک فریاد زد:« تو به نقطه آسیب دیدهاش ضربه نزن!» یادم آمد هم قطارهایش تعریف کرده بودند که در جام جهانی بلغارستان وقت متوجه نقطه آسیب دیده حریفش میشود، مردانگی را به برد ترجیح میدهد.
نظرات