چه بسیار جوانانی که با بصیرت و ایمان خود زمینهساز انقلاب اسلامی و پیشبرد آن در طول این چهل سال شدهاند. جوانانی که از هیچ چیز خود برای تحقق آرمانهای این نظام دریغ نکردند و حتی جان شیرین خود را تقدیم اسلام و ایران کردند. جوانانی که هر کدام به تنهایی میتوانستند راهبر و فرمانده یک لشکر باشند ولی مقام و جاه الهی را بر سمتهای دنیایی ترجیح دادند.
شهید عباس ورامینی از جمله این شهدا بود. او دانشجوی رشته مددکاری اجتماعی بود که از مجریان اصلی تسخیر لانه جاسوسی نیز بود و از آغازین روزهای انقلاب به خدمت و حفاظت از انقلاب مشغول شد. با آغاز جنگ تحمیلی به جنوب رفت و در آبادان به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. او که نیرویی کارآزموده و بسیار منظم و منضبط بود به مسوولیت آموزش بسیجیان تهران درآمد اما در آستانه عملیات فتح المبین خود را به منطقه عملیاتی رساند و در عملیات بیت المقدس نیز به عنوان معاون گردان مقداد حضور داشت. گرچه در این عملیات مجروح شد اما خود را با همان حال به مرحله دوم رساند تا فتح خرمشهر را با چشمان خود ببیند. سرانجام این سپاهی دلاور که مسوولیت ستاد لشکر 27 محمد رسول الله (ص) را برعهده داشت برای حضور عملیاتی در والفجر4 درخواست داد و در ارتفاعات کانی مانگا مدال شهادت بر گردن آویخت. جواد کلاته عربی با انجام تحقیقی مبسوط و نگارش بسیار جذاب زندگی این شهید را در کتاب «در هیاهوی سکوت» به رشته تحریر درآورده است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
پوتینهای واکسزده شلوار گتر کرده ، لباس نظامی اتو کشیده و ظاهر مرتب و منظم با سختگیریهایش در دوران آموزش دانشجوهای لانه و سرکشیهای مدام به پستها و گوشزد کردن چندباره مسئولیت نگهبان ها در هنگام انجام مأموریت همه از او یک نظامی با کلاس ساخته بود. هر کسی برای نخستین دفعه عباس را در لانه میدید میدانست با یک آدم نظامی به تمام معنا روبه رو شده است.
نظرات