زندگی امام جعفر صادق (ع) مملو است از بیانات حکمتآمیز و داستانهای آموزنده که همگی از شخصیت سرشار و ایمان کامل این حضرت نشأت میگیرند. امام ششم شیعیان در دورۀ حکومت منصور دوانیقی، دومین خلیفۀ ظالم عباسی میزیستند و در آخر نیز به دستور او به شهادت رسیدند؛ اما معرفت و معنویتی که از ایشان بهجا مانده را هیچکس نمیتواند نابود کند.
کتاب «در محضر آفتاب» هشتمین جلد از مجموعۀ «چهارده خورشید، یک آفتاب» است که به ابعاد گوناگون زندگی امام جعفر صادق میپردازد و تأثیرات شخصیت ایشان را در جامعۀ زمان خود بررسی میکند. هر جلد از کتابهای این مجموعه به قلم یکی از نویسندگان جوان اما توانای کشورمان نگاشته شده و شامل یکصد داستانک است؛ داستانهایی که معمولاً از سه-چهار خط تجاوز نمیکنند و به شکلی خلاصه، بخشی از وجود مبارک این حضرت را برای خوانندگان به تصویر میکشند. بنیانگذار مکتب شیعه در هرکدام از داستانهای کوتاه این کتاب، بخشی از پرتو معرفت الهی خود را بر خوانندگان تابانده و با رفتارها، گفتارها، نصیحتها، خیرخواهیها، آموزهها، پند و اندرزها و حتی با شیوۀ پوشش و ظاهر خود، شخصیتی نورانی را برایمان تداعی میکنند و «شبنم غفاری حسینی» در خلق این تصویر زیبا از عالم آل محمد (ص)، تلاش ارزشمندی کرده است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«لبنانی بود؛ ولی دوست داشت یک خانه هم توی مدینه داشته باشد. پول داد به امام، گفت: «زحمتش را شما بکشید.»
امام پس از مدتی او را دید و گفت: «خانهای خوب برایت خریدم. این هم قبالهاش.»
یک کاغذ گذاشت جلویش. مرد خواند: «جعفر بن محمّد برای این مرد خانهای در بهشت خریده است که یک طرف آن به خانۀ رسول اکرم متصل است و طرف دیگرش به خانۀ امیرالمؤمنین و دو طرف دیگرش به خانۀ امام حسن و امام حسین.» مرد با خوشحالی کاغذ را بوسید و گذاشت روی چشمانش. امام گفت: «پولت را دادم به فقرای مدینه.» خانوادهاش را قسم داده بود وقتی مرد، نوشته را بگذارند توی کفنش. روز بعد از دفنش آمدند سر قبرش، دیدند نوشتهای آنجا گذاشته شده: «جعفر بن محمد به وعدهاش وفا کرد.»»
نظرات