کتاب درباره فلسطین نوشته نوام چامسکی و ایلان پاپه با ترجمه محسن عسکری جهقی و نشر ثالث، یکی از آثار مهم و تحلیلی در حوزه مناقشه فلسطین و اسرائیل است. این کتاب دنبالهای بر اثر پیشین آنها با عنوان «غزه در بحران» بهشمار میرود، اما ابعاد تازهای از مسئله فلسطین را مورد واکاوی قرار میدهد. نویسندگان با بهرهگیری از تجربه علمی، سیاسی و تاریخی خود، خواننده را به سفری عمیق در ریشهها، ساختارها و پیامدهای این بحران پیچیده دعوت میکنند.
چامسکی، زبانشناس و منتقد سرسخت سیاستهای خارجی آمریکا، و پاپه، مورخ برجستهای که روایتهای رسمی اسرائیل از تاریخ را به چالش میکشد، در این کتاب با زبانی مستند و موشکافانه، نقش قدرتهای جهانی، استعمار و سیاستهای تجاوزکارانه اسرائیل را در استمرار اشغال و بحران کنونی نشان میدهند. آنها با اشاره به نقض مداوم قوانین بینالمللی و حمایتهای بیقید و شرط برخی دولتها از اسرائیل، سیاستهایی را افشا میکنند که مانع از تحقق یک صلح عادلانه شدهاند.
اثر حاضر فقط بازگویی وقایع نیست، بلکه کوششی است برای نشان دادن ساختارهای پنهان سیاسی و اقتصادی که این وضعیت را تقویت میکنند. کتاب بهگونهای نوشته شده که حتی خوانندگانی که آشنایی عمیقی با موضوع ندارند نیز میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. ترجمه محسن عسکری جهقی با حفظ لحن انتقادی و جدی نویسندگان، محتوای پیچیده را به زبان روان و قابلفهم به فارسی برگردانده است.
این کتاب برای پژوهشگران، فعالان حوزه حقوق بشر، دانشجویان علوم سیاسی و تمام کسانی که دغدغه فهمی ژرف و واقعبینانه از مناقشه فلسطین دارند، کتابی قابل توجه است؛ اثری که مخاطب را به پرسشگری، تفکر انتقادی و شناخت ابعاد کمتر دیدهشده یکی از بزرگترین بحرانهای معاصر جهان دعوت میکند.
چامسکی: این مسئله به هیچ وجه به مسئله آوارگان مربوط نیست و مطلقاً ریشه هایی نژاد پرستانه دارد که به صهیونیست ها اجازه می دهد تا اعمال خشونت بار و ظالمانه خود را توجیه کنند. از زمانی که خود من مدتی را در اردوگاه آوارگان به سر می بردم زمان زیادی نمی گذرد مردم در شرایط بسیار اسفباری زندگی می کنند، بسیار تکان دهنده است. خانواده ای را دیدم که در اتاق بسیار کوچکی زندگی می کردند و به رسم تمام مردم خاورمیانه مرا به چای و قهوه هم دعوت کردند. اما زمانی که شروع کردند از خانه ها و باغ هایشان گفتن و عکس مزارعشان را در اراضی اشغالی به من نشان دادند این که چه روزگارانی را در الجلیل داشته اند اوضاع فرق میکرد به قول ایلان باید آنها را با واقعیت محض روبرو کرد، اما باید قبول کنیم بسیار سخت است توی چشمشان زل بزنیم و بگوییم که دیگر هیچ گاه روستایشان را نخواهند دید.
پاپه: نه! نباید چنین حرفی به آنها زد. منظور من آن است تا زمانی که بخواهند به وطنشان و به زمینهای آبا و اجدادیشان بازگردند بهتر است کمی به وضع زندگی خود برسند. باید به آنها یاد داد که اگر راحتی و آسایش را به زندگی خود وارد کنند، این کار هیچ تنافری با بازگشت آنها به روستاهایشان ندارد و باعث تضعیف چنین حقی نخواهد شد.
چامسکی: درست است.
نظرات