وقایع زندگی حضرت زهرا (س) بعد از رحلت پیامبر (ص) موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده؛ اتفاقاتی که به محض رخت بستن حضرت رسول از دنیا و توطئه قدرتطلبان عرب افتاد، و باعث شد مردم با برگشتن به دوران جاهلیت، یادگار پیامبر و جایگاه او را فراموش کنند.
کتاب «دختر پیامبر» در یک گردآوری تاریخی که با ارجاع به منابع دستهاوّل و موثق شیعه انجام شده به بررسی علل و ریشههای ظلم به سرور زنان اهل بهشت میپردازد و توطئه دشمنان اسلام را با خالی شدن جایگاه پیامبر تشریح میکند. «استاد محمدعلی جاودان» این کتاب را با هدف آگاهسازی جامعه شیعه از جنایاتی نوشته که پس از رحلت رسول خدا، بر سر دختر ایشان و خانوادهاش آمد؛ اگرچه این ماجراها عموماً در روضهها و نوشتههای تاریخی آورده شده، اما در این کتاب برای اولین بار به منابع دقیق و قابل اتّکای شیعه برای اثبات حقّانیت و مظلومیّت مادر اهل بیت استناد شده است. این کتاب در دو بخش تدوین و نگارش شده؛ بخش اول به جریان سقیفه میپردازد، جنایات قدرتطلبان عرب را در برابر حقپرستی علی (ع) و همسرش بیان میکند، بازگشت مردم به فرهنگ جاهلیت را نقد کرده و به ریشههای تاریخی و انگیزههای سیاسی غاصبین اموال فاطمه (س) میپردازد؛ اما بخش دوم مختص زمانی است که دختر پیامبر به شهادت رسیدهاند و عموماً درباره خاکسپاری ایشان به صورت پنهانی، واکنش جامعه به مسئله ثقیفه و دلایل برخی وقایع که همیشه مجهول ماندهاند، بحث میکند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«اولین نصّ تاریخی که از آن دوران به جای مانده است و در آن وصیّتی از دختر پیامبر (ص) وجود دارد، واقعهای است که امیرالمؤمنین (ع)، خود بیواسطه دیده، شنیده و نقل کردهاند. ایشان میفرمایند:
چند روزی از وفات پیامبر بیشتر نگذشته بود که واقعهای برای دختر ایشان پیش آمد. دختر پیامبر بعد از بیداری از آن شبه خواب، هراسان فریادی برآورد. بعد واقعه را برای من چنین نقل کرد:
در میان خواب و بیداری بودم. مشاهده کردم گویی پدرم بالای سرم ایستاده و بر من مشرف است. آن وقت که او را دیدم دیگر خودداری نتوانستم و فریاد برآوردم: پدر جان! دست ما از دامن شما کوتاه گشته و خبر آسمان از ما قطع شده است. در همان حال بودم که مشاهده کردم فرشتگانی در برابرم صف کشیدند و دو فرشته در پیشروی آنها بودند؛ مرا گرفته و به آسمان بردند. سر برداشتم؛ قصرهای برافراشته و مزیّن، باغات و نهرهای جاری را مشاهده کردم؛ قصری در پی قصری و باغی در پس باغی دیگر. از آن قصرها حوریههایی سر برآورده بودند که گویی عروسکانی بودند که شادی و سرور میکردند و به من لبخند میزدند و میگفتند مرحبا! به کسی که ما و همه بهشت به خاطر پدر او خلق شده است.»
نظرات