کتاب خار و میخک نوشته شهید یحیی سنوار که با ترجمه دکتر کریم شنی و انتشار یافته توسط نشر شهید کاظمی، یک رمان استثنایی است که در دوران حبس طولانی نویسنده در زندانهای رژیم غاصب صهیونیستی خلق شده و به روایت زندگی مردم مقاوم غزه میپردازد. این کتاب بیش از یک داستان است؛ روایت غزهای است که در درد و رنج محصور شده و در عین حال روحی شجاع و مقاوم دارد. غزهای که در دل اردوگاههای اجباری، جایی که مردمش همیشه در معرض بمباران و ظلم قرار دارند، با وجود همه مشکلات به زندگی ادامه میدهد.
یحیی سنوار در این اثر از دو نماد صحبت میکند: خار که نمایانگر درد و رنج است، و میخک که نماد امید، شجاعت و پیروزی است. داستان غزه در میان خارهای رژیم صهیونیستی، داستان مقاومت است، داستان ایمان به فردایی بهتر، حتی در دل تاریکی و ظلم. این کتاب در عین تصویر کردن دردهای عمیق مردم فلسطین، پیام قدرتمند امید را به گوش جهانیان میرساند.
در مقدمه کتاب، سنوار تاکید میکند: «هر چیزی در این کتاب، کاملاً واقعی است؛ یا آن را زیستهام یا از زبان کسانی که در فلسطین، در طول دههها، این تجربیات را به چشم دیدهاند و در دل آن زندگی کردهاند، شنیدهام.» این سخنان نشان میدهد که این داستان ریشه در حقیقتهایی دارد که نویسنده و بسیاری دیگر از فلسطینیها آن را لمس کردهاند.
در بخشی از داستان، سنوار به سرنوشت تلخ خانوادههای فلسطینی میپردازد که به دلیل شرایط سخت، مجبور به کار برای رژیم صهیونیستی میشوند. در حالی که برخی این تصمیم را برای بهبود زندگی خود و خانوادهشان میپذیرند، برای بسیاری دیگر این عمل به مثابه خیانت است. این تضادهای اخلاقی و انسانی به خوبی نشاندهنده عمق رنجها و چالشهایی است که مردم فلسطین به ویژه در غزه برای بقا و مقاومت با آن روبهرو هستند.
خار و میخک فقط یک داستان نیست؛ بلکه یک گواهی است بر شجاعت، مقاومت و ایستادگی مردمی که در دل ظلم و فشار از پا نمیافتند و همواره به آزادی و عزت میاندیشند. این کتاب نه تنها به روایت جنگ و اشغال میپردازد، بلکه درسهایی از امید، فداکاری و آزادی به خواننده میآموزد.
این اثر برای هر کسی که به حقیقت تاریخ فلسطین و مبارزات مردم آن علاقه دارد، کتابی ضروری است. خار و میخک نه تنها تصویری از یک سرزمین اشغالشده است، بلکه نماد مقاومت و آزادیخواهی در برابر ظلم است که میتواند الهامبخش نسلهای آینده باشد.
پدیده کشف فعالیت مأموران مخفی رژیم به خیابان های کشور هم سرایت کرد و در آنجا گروه هایی از همه جناح ها تشکیل شد و به تعقیب چهره های معروف این عوامل و دستگیری یا ربودن آنها پرداخت آنها به باغ ها یا مکان های دورافتاده منتقل می شدند و روزهای متوالی گاهی اوقات با خشونت و حتی گاهی اوقات با خشونت بیش از حد، مورد بازجویی قرار میگرفتند برخی از گروه ها این عوامل را برای ایجاد ارعاب و بازدارندگی، میکشتند و اجساد آنها را در زباله ها یا در میادین عمومی می انداختند.
گاهی یک مأمور را به میدان عمومی میآوردند. مردم در آنجا جمع می شدند. او را به تیر برق میبستند و شلاق میزدند به یا دست و پایش را قطع میکردند؛ یا به او شلیک می کردند و یا... این پدیده توسعه یافت و به میدان رقابت برخی گروه ها تبدیل شد؛ آن قدر که جلوه های نفرت انگیز و مشمئز کننده ای از خشونت را به نمایش گذاشت.
تردیدی نیست که خطوط قرمز در برخی موارد با هم تداخل داشت و در برخی موارد پیش پا افتاده، اغراق می شد و منجر به بی عدالتی در موارد متعدد میگشت؛ اما آشکار بود که پدیده همکاری با اشغالگران به دلیل ایجاد بازدارندگی، تضعیف شده و آسیب دیده بود. بسیاری از مأموران ناپدید شدند و به سرزمینهای اشغالی و یا خارج از کشور گریختند؛ حتی به دلیل فشار شدید بر مأموران تعداد زیادی از آنها در برخی موارد همراه با خانواده خود متواری شدند
نظرات