حاء سین نون
و لخته خونی در تشت...
این کتاب، نوشتار کوتاهی بر دوران امامت حضرت مجتبی(ع) است که از زمان شهادت امیرمومنان تا شهادت کریم اهلبیت ادامه خواهد داشت.
سیدعلی شجاعی در این اثر با قلم زیبا و غرق در آرایه خود، قالبی میان رمان و نمایشنامه را خلق کرده است تا همراه با خطوط پراحساس کتاب به دسیسههای کاخنشینان اموی پی ببرید و مقاومت و اوج تنهایی را در کلمات بنگرید و تکهای کمتر روایت شده از تاریخ را بخوانید که نویسنده برای اعتبار آن از حدود 55 منبع تاریخی بهره بردهاست.
در بخشی از این اثر خواندنی نشر نیستان، نگاشتهاند:
((پرآشوب، جایی در پستوی خانه می شوم به خواندن مکتوب:«از امیر مؤمنین و خلیفه مسلمین، معاویه بن ابی سفیان به دخترم و نور چشمم، جعده بنت اشعث؛ او که به زودی جامه همسری پسرم، یزید می پوشد.هزار شکر و سپاس خدا را که چشمان بی سویم، آفتاب زیبایی و حُسن تو را، از پس فرسنگ ها دید و شناخت؛ و دانستم که تو شایسته سروری در قصر شامی و نه کنیزی، در خرابه ای میان مدینه. تو هم شکر و سپاس خدا را بگو که بعد از سال ها، حق بزرگی خاندانت باز پس داده می شود و دِین این امت به اشعث هم.تا قصر شام و سلطنت بر عرب، تنها یک گام داری و آن هم ظرف زهری است به همراه این مکتوب.او که در خانه اش همسری، پیوسته به کار توطئه علیه حکومت ماست و مدام در اندیشه این تخت و مقام. و آن یک گام تو، خوراندن این زهر به اوست که خلافت ما بی دغدغه باشد و البته تو هم، در پی اش، عازم شام شوی و به همسری یزید درآیی، با کابینی برابر قریه ای از شامات و تمام باغ هایش.خبر درگذشت او که به من رسد، بی درنگ صد هزار درهم هبه ات می کنم به شادباش آمدنت.مروان بن حکم، امین ماست در مدینه؛ انجام کار را به او خبر برسان.والسلام.»
زانوهایم سست می شود و خم و بی اختیار بر زمینم... سروری در قصر شام و همسری یزید... چقدر دست نیافتنی می نماید... ))
نظرات