کتاب ترکههای درخت آلبالو روایت روزهای ابتدایی انقلاب اسلامی ایران است. مردم روزهای پرآشوبی را پشت سر میگذارند. تجزیهطلبها از هر سوی این خاک، علم جدایی برافراشتهاند و کشور به سمت جنگ با کشور همسایه کشانده میشود. کتاب ما را با سرهنگ حمیدرضا مدنی آشنا میکند که در دوران پهلوی مسئول حکومت نظامی بخشهایی از تهران بوده است. سرهنگ در زندان است و منتظر است تا حکم تیر بارانش اجرا شود. در همین مدت به پاسداران جوان آموزش رزم و فنون جنگ میدهد. اما دست تقدیر روند زندگی او را تغییر میدهد. او از زندان آزاد میشود و به درگیریهای کردستان کشیده میشود و دلاورانه درکنار همرزمانش به شهادت میرسد.. قهرمان داستان اما پسرک جوانی است که در خانوادهای مذهبی در حوالی شهرری خود را به مخاطب معرفی میکند. روایت دو فصل ابتدایی نشان از خانوادهای واقعی از دل جامعه است.
کتاب ترکههای درخت آلبالو را اکبر خلیلی نگاشته و انتشارات اسم منتشر ساخته است.
نگاهی تازه به جریان اول انقلاب، باعث جذابیت این رمان گشته و مخاطب را در دل خود غرق میکند.
به تمام کسانی که علاقهمند به رمانهایی واقعی از تاریخ معاصر هستند.
حمید پشت درخت تنومندی پنهان می شد و به حرکات عمو سرهنگ چشم می دوخت یک روز که سرهنگ مشغول ورزش بود ناگهان از ورزش دست کشید و با صدای بلند امر کرد پشت اون درخت هر کی هست بیاد بیرون حمید تو دلش لرزید، سر جاش خشک شد و هیچ حرکتی نکرد. سرهنگ باز گفت: «احمق من دارم کفشهای بزرگی رو که پوشیدی از اینجا می بینم.»
بهتره خودتو نشون بدی حمید آرام قدمی جلو گذاشت و خودش را نشان داد. سرهنگ لبخندی زد و کمی فکر کرد و گفت: «دلت می خواد یک رنجر باشی یک تکاور؟ حمید نمی دانست تکاور یعنی چه فکر میکرد تکاور شدن مرتبه ای است در ارتش مثل عمو سرهنگ که از قبه های روی شانه اش که می خواستند ازش بگیرند به او می گویند جناب سرهنگ..
نظرات