کتاب تاکسی دایموند 53 نوشته دکتر غلامرضا شیران و با بازنویسی محمد مجید عمیدی مظاهری، داستانی واقعی از زندگی پرماجرا و پر از اتفاقات غیرمنتظره را روایت میکند. دکتر شیران، پس از بازگشت از آمریکا به ایران و ورود به ارتش، در مأموریتی به غرب کشور میرود و در آنجا گرفتار حزب دمکرات شده و دو سال از زندانهای مختلف غرب کشور طعم تلخ اسارت را میچشد. اما اتفاقی که در یکی از روزهای عادی در تاکسی دایموند 53 رخ میدهد، چند سال بعد او را از اعدام حتمی نجات میدهد.
این کتاب داستان زندگی جوانی است که برای تحصیل به آمریکا رفته و برای تأمین هزینههای زندگی در آنجا به شغل رانندگی تاکسی مشغول میشود. شغلی که او را با آدمهای مختلف و فرهنگهای متفاوت آشنا میکند. یکی از این اتفاقات بهظاهر ساده در فرودگاه واشنگتن رخ میدهد که بعدها تبدیل به نقطه عطفی در زندگی او میشود. زندگی دکتر شیران پر از فراز و نشیب است و این کتاب روایتگر تمامی این لحظات است.
تاکسی دایموند 53 نه تنها یک داستان جذاب و هیجانانگیز است، بلکه یک تصویر زنده از تجربیات فردی و تحولات اجتماعی و سیاسی دوران جنگ تحمیلی ایران را نیز ارائه میدهد. خوانندگان با داستانی واقعی و مملو از احساسات روبهرو خواهند شد که بهراحتی میتواند آنها را به دنیای خود کشانده و از پیچیدگیهای تاریخ ایران در آن دوران آگاه کند.
انتشارات ستارگان درخشان این کتاب را منتشر کرده است.
این کتاب را به کسانی که علاقهمند به داستانهای واقعی و سرشار از حوادث غیرمنتظره هستند، پیشنهاد میکنیم. اگر به تاریخ معاصر ایران و تجربیات فردی در دوران جنگ تحمیلی علاقه دارید، «تاکسی دایموند 53» میتواند شما را جذب کند.
کم کم خودش می آمد اتاق ما و از خاطراتش میگفت با هم مسابقه بیست سؤالی میگذاشتیم به نوبت یکی مجری میشد و دیگری شرکت کننده کم کم زبانش باز شد و از قسمتهای پنهان زندگی اش حرف زد. از دختری در شیراز گفت که دوستش داشت همراهی اش میکردم و حالش روز به روز بهتر میشد به خودش میرسید و روحیه پیدا کرده بود.
چند وقت بعد ارشد اتاق ۱ میخواست کامبیز را دو بار به بیگاری بفرستد. کامبیز هم خسته بود و قبول نکرد از جایش بلند نمیشد و ارشد اتاق هم که آدم خودخواهی بود اصرار میکرد کامبیز هم که خسته و بی حوصله نشسته بود توی اتاق با عصبانیت گفت: از اینجا تکون نمی خورم حتی اگه خود قاسملو بیاد اهالی اتاق ۱ برای خودشیرینی به کامبیز حمله کردند و کتک مفصلی به او زدند صورت و چشمش آسیب دید و مدتها طول کشید تا صورتش خوب شود.
نظرات