به نام مادر
۰
۰
نام اثر :

به نام مادر

نویسنده :
ناشر :
رده سنی/مخاطب :
عمومی
قالب کتاب :
رمان
وزن :
۲۲۶ گرم
تعداد صفحه :
۲۸۴ صفحه
نوع جلد :
شومیز
قیمت : ۹۸,۰۰۰ تومان
تخفیف % ۱۰ ۸۸,۲۰۰ تومان

معرفی کتاب

با این کتاب نوشتن از شهدا به یک سطح دیگر برده شد. نویسنده می‌توانست مثل بسیاری دیگر از هم‌صنف‌هایش با ثبت خاطرات هم‌رزمان و مراجعه به اسناد تاریخی زندگینامه شهید سرلشکر ابوالفضل مهدیار را بنویسد. اما او از این سوژه بی‌نظیر یک حماسه داستانی جذاب و خواندنی خلق کرده است. سیدمیثم موسویان که سال پیش با کتاب بی‌نام پدر برگزیده جایزه ادبی جلال و کتاب سال جمهوری اسلامی شده بود، امسال دنباله آن را منتشر کرد. اگر بی‌نام پدر را راوی تلخی‌ها و تاریکی‌ها بخوانیم، «به نام مادر» از رویش‌ها و روشنایی این سرزمین برایتان می‌گوید.

به نام مادر دوباره با همان تیمسار خون‌خوار و ظالم  کتاب قبلی آغاز می‌شود. او که زخم خورده دختری گیلانی است که به وصالش نرسیده تصمیم می‌گیرد انتقام خودش را از خلبانی بگیرد که گمان می‌کند از نسل همان خاندان باشد. خلبانی به نام ابوالفضل مهدیار که دوره آموزشی با هواپیمای F4 را در آمریکا گذرانده و جزو ماهرترین افسران نیروی هوایی ایران است. داستان کتاب از زمان پهلوی شروع می‌شود و تا دوره دفاع مقدس ادامه می‌یابد. ابوالفضل مهدیار جزو متهمین کودتای نقاب است. کودتایی در آن قرار بود جنگنده‌های ایرانی محل اقامت امام را بمباران کنند. گرچه مدرکی علیه این خلبان پیدا نمی شود اما او به اعدام متهم می‌شود. اما سرنوشت برای ابوالفضل مهدیار طور دیگری نوشته شده بود. قرار بود خون سرخ او در آبی آسمان ریخته شود و پیکر بی جانش در آغوش خلیج همیشه فارس آرام بگیرد. این حماسه راستین و پرکشش را از دست ندهید.

در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانید:

عدنان میگوید: «پریدند نشد نزدیمش نزدیم»... آخ خدای من! ... با ما شدی دیگر ز خود، خود را رها کن ای حر تو از مرکب دگر خود را سوا کن... خفه شو! خفه شو! ... برگرد! دور بزن و ببندشان به رگبار برگرد تا سوراخ سوراخت نکرده ام سگ توله! ... چشم چشم الساعه شلیک نکنید قربان! ... عدنان دور می زند... .... می‌گویم: «ارتفاعت را کم کن و بزنشان. ... بزنم؟ ... ممنوع است تیمسارا! ... ممنوع؟ است خلبان را توی هوا زدن جرم است اینها قوانین بین الملل است. قاه قاه می‌خندم... قوانین بین المللی؟ ... قوانین بین الملل پولی است که بهت داده ام. بزن معطل نکن... عدنان دور میزند. یالا دیگر! ... دستش را میگذارد روی ماشه... تَتَتَتَ... با ما ،شدی دیگر ز خود خود را رها کن..

تصاویر بیشتر

دیدگاه خوانندگان

دیدگاه شما چیست ؟

0
ثفارش عمده ثفارش عمده ثفارش عمده ثفارش عمده ثفارش عمده