کتاب باغ خونی

کتاب باغ خونی

مترجم:
عطیه حسینی
ناشر:
قیمت:
۱۸۰,۰۰۰
%۱۰
۱۶۲,۰۰۰
تومان
رده سنی:
عمومی
قالب:
رمان
نوع جلد:
شومیز
قطع کتاب:
رقعی
صفحات:
۲۳۰
وزن:
۱۷۲ گرم
شابک:
9786002541048

معرفی کتاب

کتاب باغ خونی اثر نوید ظریف‌کریمی است که توسط نشر ستاره‌ها منتشر شده است.

باغ خونی رمانی متفاوت که عشق، درد و نبرد با واقعیت را در هم آمیخته و خواننده را به دنیایی پررمزوراز می‌برد.

باغ خونی داستان بیگم را روایت می‌کند؛ دختری که در پی قیام گوهرشاد، پدر و شوهر خواهرش را از دست می‌دهد. در دل حوادث پرآشوب مشهد، او با چالش‌های بزرگی روبه‌رو می‌شود و ناگزیر در مسیری پر فراز و نشیب گام می‌گذارد. نویسنده با روایتی چندلایه و نگاهی اندیشمندانه، مفاهیمی همچون عشق، مبارزه و واقعیت‌های تلخ تاریخی را به تصویر کشیده است.

این رمان به مناسبت سالگرد قیام مردمی گوهرشاد رونمایی شد و به بررسی تأثیرات اجتماعی و فردی این واقعه تاریخی می‌پردازد.

هر صفحه از این رمان همچون نجوای روحی سرگردان، خواننده را میان واقعیت و خیال، امید و اندوه، و مبارزه و تسلیم سرگردان می‌کند. سبک شاعرانه و در عین حال واقع‌گرایانه‌ی نویسنده، فضایی خاص و تأثیرگذار خلق کرده که مخاطب را به تأملی عمیق درباره‌ی معنای زندگی دعوت می‌کند.

 

کتاب باغ خونی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های تاریخی و اجتماعی و کسانی که به مطالعه وقایع تاریخی ایران علاقه دارند، مناسب است. همچنین، دوستداران داستان‌هایی با محتوای فلسفی و شاعرانه از خواندن آن لذت خواهند برد.

 

در برشی از کتاب باغ خونی می‌خوانیم:

یکی از دو آژان گفت: «بسه دیگه.... کفایته.»
برزو با گردن کج گفت: هنوز که تازه خاکش کردن به مهلتی بده!
آژان نگاهی به بدبختی ما کرد و مغرور گفت: «زود باشین ها!»

«دمت گرم مشتی»

پنج روز از حادثه ای که ما را سیاه پوش کرده بود، می گذشت.
سر قبر بها در نشسته بودم؛ اما اشکی نداشتم. نمی دانم چه مرگم بود. انیس با زاری خودش را میزد و خاک پال پال شده قبر را روی سرش می ریخت من و خورشید زور میزدیم آرامش کنیم؛ کاری که عبث بود. آغاننه هم یک سر قبر نشسته بود و ریز و بی صدا اشک می ریخت و حمد و سوره میخواند ننه برزو مثل چوب خشک بالای سر آغاننه ایستاده بود و تکان نمیخورد معلوم بود معذب است. برزو هم کلاه به سر و دست به سینه سر دیگر قبر و روبه روی ننه اش ایستاده بود و حواسش به دور و بر بود یکی - دو نوبه خواسته بودم به آژانه لیچار بگویم که برزو جلویم را گرفته بود. مردک حرف زور میزد. البت حق داشت؛ نه تنها غم ما را نمی فهمید، بلکه یحتمل در فقره کشتار مسجد گوهرشاد شتل مقبولی هم گرفته بود.

نظرات

جهت ثبت نظر لطفا وارد سایت شوید
این کتاب به درد کی می‌خوره؟
کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان کتاب رسان: خرید کتاب با تخفیف و ارسال رایگان