کتاب انجیرهای نقرهای اثر مجید ملامحمدی، سفری جذاب از جنس ایمان و مبارزه در جهانی پر از راز و رمز است. در این اثر، داستانهایی از علمای برجسته اسلام مثل ملاعلی معصومی همدانی که به یاری یکی از دوستانش در بیابان میرود یا علامه امینی که در طلب کتابی نایاب به تضرع مینشیند و در خوابی شیرین به او اهدا میشود، روایت میشود؛ داستانهایی که در مقابل طوفانهای زندگی، از پناه معنویت و ایمان قوی بهره میگیرند و با چالشهای نفسگیر مواجه میشوند. هر داستان به شیوهای ساده و روان از زبان یک شخصیت عادی بیان میشود تا مخاطب بتواند با وقایع و تجربههای انسانی این بزرگان بیشتر آشنا شود..
در هر روایت، تلاقی شک و یقین، حضور انسانهایی با دلهای پر از نور و عشق به خدا به تصویر کشیده شده است. این داستانها آیینهای از حکمت، عشق و سادگی ایمان هستند؛ سفری به سوی معنای عمیق زندگی که نشان میدهد چگونه انسانها با امید به آینده، از پیچ و خمهای زندگی عبور کرده و به سوی روشنایی قدم برمیدارند. تصویرگری استاد سید رسول نبوی، جذابیت بصری و احساسی خاصی به این داستانها میبخشد و حس همدلی و نزدیکی بین خواننده و روایتها را تقویت میکند.
این کتاب که توسط انتشارات جمکران روانه بازار شده است، دعوتی است به تأمل در ارزشهای اخلاقی، انسانی و دینی. «انجیرهای نقرهای» نه تنها چهرههای مقدس و پر از تقوا را معرفی میکند، بلکه علما را به عنوان انسانهایی با دغدغههای روزمره و لبخندهایی گرم به نمایش میگذارد. این اثر هم برای نوجوانان و هم برای بزرگسالان، منبعی آموزشی و الهامبخش محسوب میشود که میتواند پلی باشد برای گذار از دنیای امروز به تجربیات ارزشمند گذشته.
این کتاب را به نوجوانان و بزرگسالانی که به داستانهای الهامبخش از زندگی علمای برجسته، مبارزه با چالشهای زندگی و حکمتهای دینی علاقه دارند، پیشنهاد میکنم. همچنین برای کسانی که به دنبال روایتی گرم و انسانی از عالمان دین هستند، انتخابی مناسب است.
آقا با صدایی برنده و بلند بلند گفت: «شاه چه دینی دارد؟» مرد کراواتی انگار لال شد و نتوانست سریع جواب بدهد. خودش هم مانده بود چه بگوید. در نظرش رضاخان دین و ایمانی نداشت و به اسلام معتقد نبود. در زیر نگاه مردم و قزاقها باید جواب میداد و خود را از نگاه سنگین آنها میرهاند.
دین اعلیحضرت اسلام است و ایشان مسلمان هستند. حالا آقا به صراحت افتاده بود و حرفهایش با تندی از دهانش بیرون میآمد هر وقت شاه گبرا شد و اعلام کرد که من کافرم و یا یهودی و مسیحی هستم بعد بالای سر این مسجد ناقوس زدند من که پیش نماز مسلمانان هستم از اینجا میروم اما تا زمانی که اینجا ناقوس نزده اند و شاه هم اعلام نکرده که کافر است، من به عنوان پیش نماز مسلمانان در این مسجد نماز خواهم خواند. می فهمی؟»
نظرات