کتاب امام محله لرزاده اثر حمید سبحانی صدر، که توسط نشر واژهپرداز اندیشه منتشر شده است، روایتی زنده و مستند از زندگی و خدمات دینی و اجتماعی شیخ علیاکبر برهان، پیشنماز مسجد لرزاده در یکی از محلههای قدیمی تهران است. این کتاب، بهصورت زندگینامهای، ابعاد مختلف شخصیت و نقش تأثیرگذار این روحانی مردمدار را در احیای دینداری، پیوند اجتماعی و پناه دادن به مبارزین سیاسی در دوران پهلوی اول و دوم روایت میکند.
شیخ علیاکبر برهان، امام جماعت مسجد لرزاده، چهرهای بود که با دینداری ساده و رفتار صمیمانهاش، نه تنها مردم محله را دور هم جمع میکرد، بلکه به آنها سیاست و دین را در کنار هم آموزش میداد. او اگرچه مانند آیتالله کاشانی یک روحانی مبارز نبود، اما مسجدش مأمن مبارزانی چون فدائیان اسلام بود و بسیاری از تربیتشدگانش در صف مقدم مبارزات انقلابی حضور داشتند. مسجد لرزاده به همت مردم محل، از خرد و کلان، ساخته شده بود و بهعنوان خانه امید آنها شناخته میشد، جایی که امام محلهاش با اخلاص، خدمتگزار کوچک و بزرگ مردم بود.
حمید سبحانی صدر، با نثری روان و مستند، زندگی و تأثیرات اجتماعی و معنوی امام محله لرزاده را با استناد به منابع معتبر و روایتهای شفاهی بازسازی کرده است. این کتاب نه تنها تصویری از یک روحانی تأثیرگذار ارائه میدهد، بلکه به تاریخ اجتماعی محله لرزاده و نقش مردم در حفظ و گسترش ارزشهای دینی نیز میپردازد.
برای علاقهمندان به تاریخ معاصر، مطالعات اجتماعی و زندگینامههای روحانیون مردمی، «امام محله لرزاده» اثری خواندنی و تأثیرگذار است که از پیوند دین، مردم و سیاست در یکی از مهمترین دورههای تاریخی ایران حکایت میکند.
کتاب «امام محله لرزاده» را به علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران، زندگینامه روحانیون مردمی و کسانی که به مطالعه نقش دین و جامعه در تحولات اجتماعی علاقه دارند، پیشنهاد میکنم. این کتاب برای پژوهشگران و مخاطبانی که به روایتهای مستند و تأثیرگذار از شخصیتهای دینی و اجتماعی علاقهمندند، بسیار مناسب است.
شب تولد حضرت زهرا(سلامالله) ، زمستان و تابستان در مسجد لرزاده، بستنی اکبر مشتی به راه بود. این طور هم نبود که هر کس بتواند پذیرایی کند. تمام طلبههای جوان لباس سفید، بدون عبا بین جمعیت سینیهای بستنی دستشان بود و پذیرایی را فقط طلبه ها باید میکردند. سینی دست طلبهها بود. واقعاً شب تولد حضرت زهرا(سلامالله) ، تاریخی بود زمستان و تابستان بستنی می دادند. این طور نبود که زمستان بستنی ندهند. خیر، بستنی به راه بود.
شبهای اعیاد و موالید ائمه ، ایشان خیلی مقید بود که در مسجد جشن گرفته شود و به دست خودش نقل تقسیم میکرد دستش را می برد توی کیسه و پر می کرد و بیرون می آورد و در مشت هر کس چهار، پنج دانه می گذاشت. گاهی ما بچه ها هم خودمان را لوس میکردیم که حاج آقا کم است؛ یک قدری بیشتر بدهید.
نظرات