کتاب از ظهر عاشورا تا شام بغداد واکاوی سیره اخلاقی و تربیتی سردار والامقام اسلام و ایران شهید حاج قاسم سلیمانی است که شهادتش باعث بیداری قلوب بسیاری افراد شد و حیاتش پاسداری از دین و امنیت یک امت بود. استاد سید محمدحسین راجی که چندین کتاب پیرامون پیشرفتهای انقلاب اسلامی و مجاهدتهای فراوانی که در طول عمر پرثمر انقلاب رخ داده، هستند در این اثر با ذکر خاطرات و نکات تربیتی تلاش کردهاند تا نشان دهند راه رسیدن به یاران دلاور حسین در ظهر عاشورا بسته نشده بلکه در قرن حاضر نیز میتوان به نحوی زیست که شایستگی رسیدن به قافله اباعبدالله الحسین را داشته باشی. بسیاری از خاطرات و لحظاتی که از حاج قاسم در این کتاب ذکر شدهاند خاطرات دست اولی هستند که کمتر در محافل رسمی بیان شده اما مرور آنها اخلاق اسلامی و روح تربیت یافته این بزرگمرد را به ما نشان میدهد و مسیر حاج قاسم شدن را با بیانی شیرین به نسل جوان میآموزد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
این جا آمرلی شمال عراق شهری کوچک با هجده هزار شیعه ترکمن است. داعش به شهرها و روستاهای منطقه حمله کرده بود. مردم را قتل عام میکرد و میآمد جلو. میگفتند به زودی نوبت میرسد به آمرلی. هم قسم شدیم که از شهر آباواجدادی مان دفاع کنیم تلعفر که سقوط کرد، دور تا دورمان را خاکریز زدیم. هر چه آب و غذا داشتیم بین خودمان تقسیم کردیم. مردها رفتند پشت خاکریزها و عهد کردند عقب نشینی نکنند تا جایی که همه شهید بشویم. زنها را هم در خانه ها مسلّح کردیم. داعش رسیده بود پشت دروازههای شهر هر روز آمرلی را با خمیاره میکوبید چند بار تانکهایش راه افتادند که بیایند توی شهر اما نگذاشتیم. تمام روستاهای منطقه سقوط کرده بودند. هیچ راهی برای ورود غذا و سوخت و تأمین سلاح نداشتیم. داعش برق و آب را هم قطع کرد. چند روزی میشد که آذوقهیمان تمام شده بود. حتی آب هم نداشتیم. مجبور شدیم چاه بکنیم اما به آب شور رسیدیم. آب شور و آلوده جانمان را نشانه گرفت. دولت با بالگرد برایمان مواد غذایی میفرستاد ولی به اندازهای نبود که به همه برسد خیلی از بچهها و زنها از گرسنگی و تشنگی تلف شدند. داعش که دید تسلیم نمیشویم رفت سراغ حیله و نیرنگ پیام داده بود تسلیم شوید کاری به کارتان نداریم دروغ میگویند پس زیر بار نرفتیم ۸۰ روز از محاصره میگذشت همه سازمانهای بین المللی با این که از محاصره و قحطی آمرلی خبر داشتند سکوت کرده بودند. دیگر ته توانی مانده بود و نه آذوقه ای هم داشتیم با قحطی میجنگیدیم و هم با حملههای بی امان داعشیها بالآخره مقاومت اثر کرد. آیت الله سیستانی الله فتوای جهاد داد و از ارتش و مردم خواست به کمک ما بیایند همگی آمدند و اطراف آمرلی اردو زدند یکی از شبها گفتند یک فرمانده ارشد نظامی به آمرلی آمده شبانه سوار بالگرد شده بود و از بالای سر داعشی ها آمده بود وسط شهر دورتادور محاصره شده. جانش را گرفته بود کف دستش دیدنش قوت قلب بود تا سلاحمان را بر زمین نگذاریم و به مقاومت ادامه بدهیم انگار خون تازهای به رگ هایمان ریخت و رفت. اگر حاج قاسم سلیمانی نبود، آمرلی هم بعد از ۸۴ روز آزاد نشده بود.
نظرات