کتاب ارمایل و گرمایل مجموعهای از سه نمایشنامه است به قلم حسینعلی جعفری که با بازنگری در اسطورههای کهن ادبیات فارسی نظیر ضحاک، فریدون، کاوه و خلق شخصیتهایی نو نگاهی تازه به مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و عرفانی میاندازد.
حسینعلی جعفری در این اثر با صحنهپردازیهای متفاوت و توصیف دقیق فضا و زمان به خوبی مخاطب را با خود همراه میسازد تا درک عمیقی از مفاهیمی چون قدرت، ترس، جوانمردی، رهایی و تعالی را بازنمایی کند. ارمایل و گرمایل دو آشپز ضحاک ماردوش هستند که هر روزه باید مغز چند جوان ایرانی را خوراک مارهای ضحاک کنند. بوی خون و قتل و سنگدلی دیگر در وجود آنها ریشه دوانده است. اما هنوز روزنههایی از مهربانی در دلشان سوسو میزند. آیا انها به قتل جوانان این سرزمین راضی میشوند یا چارهای دیگر برای آرام کردن مارهای ضحاک پیدا میکنند؟ آیا آنها حاضرند با نجات جان دیگران، جان خود را در معرض خطر قرار دهند؟
نمایشنامه دوم درویش بینوایی را تصویر میکند که صبر را خسته کرده و چشم امید خود را از درگاه خدا برنمیدارد. حسینعلی جعفری در این نمایشنامه کند و کاوی در ادبیات عرفانی کلاسیک میکند، سری به بایزید بسطامی میزند و معنایی دیگر از اخلاق و عرفان و مناسبات اجتماعی میآفریند. سومین نمایشنامه را باید خود ورق بزنید. جعفری کار را به گلستان و بوستان سعدی میکشاند!
این اثر ذهن مخاطب را قلقلک میدهد تا نگرشی نو و عمیق به مفاهیم مسئولیت، ترس، فداکاری و مرز میان خیر و شر داشته باشد. همچنین، نمایشنامه دوم کتاب، «شیرسوار»، با فضایی عارفانه و طنزآمیز، لایههای دیگری از تجربه انسانی را پیش روی مخاطب میگذارد.
علاقهمندان به نمایشنامهها، ادبیات کلاسیک و افرادی که دغدغه مسائل اخلاقی و عرفانی دارند مخاطبان این نوشتار هستند.
اگه دختر امیر حلب خوش اخلاق بود و سعدی رو توی همون حلب نگه میداشت یه پایه ادبیات فارسی سر جاش نبود. خدا بیامرزدش فرض کنین اون زن بلد بود قورمه سبزی درست کنه و یه لبخند مکش مرگ ما هم کنج لبش مینشوند و دل سعدی رو میبرد خب؟ خب که چی؟ خب دیگه نه گلستان داشتیم و نه بوستان و نه اون همه غزل ناب. اصلا اگه اون نبود همین حکایت پندآموز رو نداشتیم. همین نمایشنامه رو هم نداشتیم.
کدوم نمایشنامه؟ هنوز که چیزی ننوشتم؟ باید سعی کنم بنویسم. می نویسم.
نظرات