کتاب «اردوگاه عنبر» نوشته حسین فرهنگ اصلاحی روایت دو آزاده ایران از ایام اسارت در چنگال رژیم بعث است. مهدی گلابی در این کتاب از حال و هوای اردوگاه با خبر شنیدن قبول قطعنامه و پس از آن رحلت امام خمینی می گوید. همچنین زمانی که تایید می شود اسرای ایرانی در آخرین روزهای اسارت قرار است به زیارت کربلا بروند. این ماجرا کلی شور و حال در اردوگاه ایجاد میکنند و حقایق تازهای از عراق زیر سلطه صدام به آنها نشان میدهد. بخش دوم خاطرات غلامحسین کهن یکی دیگر از آزادگان ایرانی است که با مجروحیت اسیر میگردد و او نیز همچون رزمنده اول از استقامت رزمندگان و شرایط سخت زندگی در اردوگاه اسراء میگوید. پایان شیرین کتاب نیز بازگشت این عزیزان به مام وطن است.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانید:
در فضای بسته و به دور از بهداشت و نظافت اردوگاه بیماریهای واگیردار و دیگر امراض بیداد میکرد. نزدیک به ۸۰ درصد بچهها وقتی که مجروح بر روی زمین افتاده و اسیر دشمن شده بودند از جبهه جنگ بدون اینکه مرهمی بر زخمهایشان گذاشته شود یک سره و بعد از کلی شکنجه به اردوگاه آورده شده بودند این زخمها به مرور زمان عود میکرد و سبب رنجش و درد بیشتر بچهها میشد. در عالم غریبی چند تن از دوستان غریبانه و در حالی که سرهایشان بر روی زانوان بچهها بود و اشک آنها بر صورتشان میچکید، شربت شهادت را نوشیدند از کسی کاری ساخته نبود و کسی هم نمیتوانست با دست خالی در مقابل بیماری بایستد.
نظرات