آتشسوزی سینما رکس یکی از تلخترین حوادثی بود که ملت ایران با آن مواجه شد و تا امروز نیز هر سال با رسیدن به سالگرد آن، داغ صدها خانواده تازه میشود. این فاجعه یکی از اتفاقات تکاندهندهای بود که طبق گزارشها بیش از 600 نفر زن و مرد و کودک بیگناه را قربانی سیاستهای کثیف حکومت کرد و باعث بیاعتمادی و نفرت دوچندان مردم نسبت به دولت محمدرضا پهلوی شد.
در کتاب «یک روایت معتبر درباره آتشسوزی سینما رکس» یک راوی سوم شخص تمام ماجرا را از قبل از وقوع حادثه برای ما شرح میدهد و بُعد احساسی ماجرا را برای خوانندگان بسیار پررنگ میکند. مردمی که با دوستان، همسر و فرزندان یا پدر و مادر خود به سینما رفتهاند تا فیلم «گوزنها» را تماشا کنند؛ فیلمی که بسیار اعتراضی است و از شرایط تلخ اجتماعی در ایرانِ آن دوره میگوید. هیچکس نمیداند قرار است که در میانۀ فیلم، درهای سینما بسته شده و به آتش کشیده شود. روایتهایی مستند از حواشی و وقایع پس از این حادثه را در این کتاب میخوانیم که نشان میدهد چه تاثیری روی مردم آبادان در آن زمان گذاشته و حتی از این هم فراتر رفته است. در رسانههای مختلف جهان این واقعه پوشش داده میشود و برای مردم یادآور کورههای آدمسوزی آلمان نازی در اردوگاه آشویتس بوده است. بعضی از رسانهها این واقعه را پس از آتش سوزی کنتاکی آمریکا، بزرگترین در نوع خود در جهان میدانند و همزمان، آتش خشم مردم نیز به شعلههای سینما رکس بالا میگیرد. «زهرا عزیزمحمدی» روایتی جامع و انسانی را با لحنی داستانی از این ماجرا برای ما طرح میکند و در عکسهای جمعآوریشدۀ پس از آن نیز اجتماع مردم آبادان را به تصویر میکشد.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«روزنامه فرانسوی لوموند دو روز بعد از حادثه نوشت: «مقامات دولتی مسئولیت این آتشسوزی را به عناصر آشوبطلب نسبت دادند، اما مخالفان حکومت این اقدام را محکوم میکنند و میگویند: دولت این کار را کرده است تا اوضاع را آشفتهتر کند و بهانهای برای سرکوب بیشتر به دست بیاورد.» ابعاد حقیقی این حادثه کمکم داشت در برابر دیدگان پرسشگر مردم نمود مییافت. شایعاتی که دهانبهدهان میگشت، پاسخی برای چراهای این همه خانواده عزادار نبود. هر طرف مخالفان خود را مقصر و عامل حادثه میدانستند و این التهاب زخمهای التیام نیافته، آبادانیها را آرام نمیکرد.»
نظرات