کتاب «مهمان شام» زندگی نامه و خاطرات شهید مدافع حرم مهندس سیدمیلاد مصطفوی است. او جوانی هیاتی و ورزشکار بود که مثل بسیاری شهید ابراهیم هادی را الگوی زندگی خود قرار داده بود و سرانجام همچون مرادش به فیض شهادت نائل آمد. او 12 سال به عنوان خادم الشهدا راهی مناطق جنگی جنوب شده بود و اخلاق نیک و صفای نفسش در میان دوستان زبانزد همگان بود. با آغاز جنگ سوریه و مساله دفاع از حرم همه تلاش خود را انجام داد تا بتواند خود را به منطقه برساند و سرانجام توفیق حضور او در این لباس امضا می‌گردد. همرزمان شهید از شجاعت و تقوای بالای این شهید در دوران حضور در سوریه خاطرات فراوانی دارند. در یکی از عملیات‌های آزادسازی که توسط نیروهای مقاومت انجام می‌گردد این رزمنده دلاور از ناحیه سر به مقام شهادت می رسد اما همرزمان به دلیل آتش سنگین دشمن و دستور به عقب نشینی نمی‌توانند پیکر او را به عقب برگردانند. تکفیری‌های ددمنش نیز به تقاص تلفات بسیاری که خورده‌اند سر، دستان و پاهای این شهید عزیز را قطع می‌کنند و مدت‌ها پیکرش مفقودالاثر است. زندگینامه این شهید که توسط انتشارات ابراهیم هادی منتشر شده مشتمل بر سیره اخلاقی و عملی این شهید است که نشان می‌دهد چگونه در این گرداب فتنه‌ها توانست امضای شهادت را برای خود بخرد.

در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانید:

یکبار ماجرای بسیار عجیبی پیش آمد. سید قرار بود برای صبحانه چند صد تا نون تهیه کنه نماز صبح رو که خواند از شدت خستگی همون جا خوابش برد. تا به خودمون بیاییم ساعت از ۷ گذشته بود دیگه فرصتی برای تهیه چند صد تا نون وجود نداشت حالا حساب کنید الان زائرها بیدار می‌شوند و صبحانه می‌خواهند و ما نان نداریم. سید حال عجیبی پیدا کرد روی یکی از ساختمان‌های اردوگاه عکس بزرگی از شهید درویشی زده بودند. رفت جلوی عکس شهید ایستاد. زیر لب چیزهایی رو زمزمه کرد. بعد با صدای بلند :گفت حسن آقا، آبرمون رو پیش مهمونات نبر، ما رو شرمنده زائرین شهدا نکن. این حرف رو زد و اومد طرف آشپزخانه. لحظات به سختی و با اضطراب می‌گذشت. زانوی غم بغل کرده بودیم و منتظر فرج!! یه دفعه صدای ممتد بوق اتوبوسی توجه‌مون رو به سمت درب ورودی اردوگاه جلب کرد. با عجله به سمت اتوبوس دویدیم. مسئول کاروان سید رو صدا زد بعد درب صندوق اتوبوس رو بالا زد و گفت ما دیگه داریم میریم شهرستان، این نون‌ها اضافی است می‌تونید استفاده کنید؟ چندین بسته بزرگ پر از نان در مقابل ما بود.