کتاب عملیات اورانگوتان یکی دیگر از مجلدات مجموعه ماجراجویی‌های رایلی است. آماندا لامری و لورا هورویتس در این مجموعه رایلی کنجکاو را به جنگل‌های ناشناخته می‌فرستند تا کودکان بالای 8 سال را با ناشناخته‌های دنیا آشنا کنند، احترام به طبیعت را به آنها بیاموزند و به حقایق جالبی درباره جانوران برسند.

عملیات اورانگوتان با یک ماموریت آغاز می‌شود. رایلی عزیز باید به داد اورانگوتان‌ها برسی. اورانگوتانهای جزیره بورنئو به کمک تو نیاز دارند. قطع غیر قانونی درختان جنگل دارد زیستگاه و منابع غذایی آنها را نابود می‌کند. همراه زن عمو مارتا و دختر عمو آلیس به جنگل بارانی بورنئو بیا تا با دکتر چریل نات متخصص اورانگوتان روی این موضوع کار کنیم. قرار است انجیرها و زنبورهای انجیر را بررسی کنیم تا بفهمیم چرا آنها این قدر برای بقای اورانگوتانها و جنگل بارانی مهم هستند. داریم زمان را از دست می‌دهیم. به خاطر همین باید دست بجنبانی و سه سوته راه بیفتی.

اگر شما هم می‌خواهید ماجراجویی کنید و به اورانگوتان‌ها کمک کنید کتاب حاضر را ورق بزنید.

چرا باید کتاب عملیات اورانگوتان را مطالعه کنیم؟

آشنایی علمی با طبیعت، کمک به حیوانات، احترام به طبیعت و داستان‌پردازی از دستاوردهای این مجموعه زیبا هستند.

کتاب عملیات اورانگوتان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کودکان بالای هشت سال و هر کودکی که ماجراجویی در جنگل را دوست دارد مخاطب این کتاب زیباست.

برشی از کتاب عملیات اورانگوتان:

دکتر نات آنها را پیش درختی در همان نزدیکی برد که ریشه های بزرگ انجیر دور آن پیچیده شده بود. چشم رایلی به مردی افتاد که آن بالا روی شاخه‌ ها بود. پرسید او دارد چه کار می‌کند؟

چریل گفت: او شوهر من دکتر تیم لامان است. دارد از اورانگوتانها موقع خوردن انجیر عکاسی می‌کند. این درخت‌ها می‌توانند به اندازه یک ساختمان ۱۵ طبقه قد بکشند! به خاطر همین دکتر لامان برای آن که با خیال راحت از آنها بالا برود از طناب استفاده می‌کند.

آلیس پرسید: انجیر برای چی این قدر میوه خاصی است؟

دکتر نات گفت: انجیرهای این جا از معدود میوه‌هایی هستند که در تمام طول سال رسیده‌اند. بقیه درختهای بومی فقط هر دو تا نه سال یک بار میوه می‌دهند یا میوه‌هایشان می‌رسند. اگر مجبور باشید این همه برای وعده غذای بعدیتان صبر کنید حسابی گرسنه می‌شوید. تماشای لحظه رسیدن میوه‌های درختان یک اتفاق شگفت‌انگیز است چون تعداد زیادی پرنده و جانور دیگر آنجا دور هم جمع می‌شوند تا جشن بگیرند.

رایلی گفت: «کاش میتوانستم از درخت بالا بروم و اورانگوتانها را از نزدیک ببینم.»

زن عمو مارتا گفت: «دنبالم بیا!»