مت هیگ در کتاب «کتابخانه نیمه شب» داستانی را مینگارد که شمارا به زندگی متفاوت از آنچه اکنون در آن هستید می برید.
بیایید فکر کنیم اگر زندگی دیگری را پیشرو داشته باشید، چه روزگاری را تجربه میکنید؟
این اثر که توسط محمدصالح نورانیزاده در نشر کوله پشتی به چاپ رسیدهاست، شمارا به رمانی فرامیخواند که شخصیت اصلی آن با چنین سوالی مواجهاست.وقتی نورا پا به آن کتابخانه مرموز گذاشت، شما را نیز با خود به قلب داستان برد تا در آنجا معنا و ارزش واقعی وجود داشتن را پیدا کند.
در بخشی از اثر میخوانیم:
((اگه هدفت رسیدن به چیزی باشه که با ذاتت در تضاده، همیشه شکست میخوری. هدفت باید این باشه که خودت باشی، که مثل خودت رفتار کنی و بهنظر برسی و فکر کنی، که حقیقیترین نسخهٔ خودت باشی. از خودت بودن استقبال کنی. تشویقش کنی. دوستش داشته باشی. برای رسیدن بهش سخت تلاش کنی. وقتی هم کسی مسخرهش میکنه یا بهش دهنکجی میکنه، محل نذاری. شایعات بیشترشون درواقع حسادتن و فقط ظاهرشون رو تغییر دادهن. سرت رو بنداز پایین. استقامتت رو حفظ کن. به شنا کردن ادامه بده...))
نظرات