آشنایی با دانشمندان ایرانی یکی از نکاتی است که میتواند در دورهی امروزی باعث پرورش نسلهایی آگاه و آیندهساز شود. در این زمینه علاوه بر آموزش در مدارس و تعلیمات خانوادگی، رسانهها میتوانند تاثیر بسیار زیادی بر روی شکل گرفتن تفکر بچهها داشته باشند؛ به همین دلیل است که در دهههای اخیر به محتوای آموزشی در ادبیات کودک و نوجوان توجه بیشتری شده است.
کتاب «ابوریحان بیرونی» از مجموعهی «مشاهیر خندان» یکی از بهترین نمونهها در این زمینه است و محتوای تاریخی را، با روایتی جذاب و تصاویر زیبا برای خوانندگان کودک و نوجوان منتشر کرده است. این کتاب زندگی ابوریحان بیرونی را از ابتدا تا آخر زندگی برای بچهها تعریف میکند و با بیان طنز خود، قابلیت سرگرمکنندگی زیادی را برای قشر مخاطب خود داشته است. استقبال عمومی از این کتاب باعث شده که این مجموعه با نسخههای بیشتری ادامه پیدا کند که با محوریت زندگی و دستاوردهای مفاخر تاریخ ایران چاپ و منتشر شده است. ابوریحان بیرونی را به عنوان حکیم یا همهچیزدان میشناسند؛ دانشمندی که از ریاضیات و فلسفه و ادبیات و عرفان گرفته تا تاریخ و منطق و پزشکی و علوم نظری، همه و همه در دایرهی گستردهی دانش او قرار داشت و در تمام جهان آوازهی او پخش شد. «حمید عبداللهیان» نویسندهی این کتاب است که با خلاقیت توانسته هنر و طبع طنز خود را به خوبی بهکار بگیرد و بدون سر بردن حوصلهی بچهها، برایشان از زندگی این دانشمند بزرگ بگوید. در کنار اینها، تصویرسازیهای «حمید خلوتی» نیز بسیار چشمنواز و دوستداشتنی است که میتواند ذهن بچهها را به شکل کاملتری به خود مشغول کند.
در ادامه برشی از این کتاب را میخوانیم:
«دانشمند سریچ ما هشت سال زودتر از ابوعلی به دنیا آمد و در عوض دوازده سال دیرتر درگذشت. برای همین خودش را برادر بزرگتر ابوعلی سینا میدانست. این دو نفر چند سال در گرگانج همنشین بودند. شب و روز برای هم مسئله طرح میکردند و جواب یکدیگر را میدادند. کمکم سلیقههایشان عوض شد و ابوعلی به فلسفه و پزشکی روی آورد و ابوریحان به نجوم و ریاضی ابوعلی از ترس محمود به گرگان و همدان فرار کرد و ابوریحان گیر محمود افتاد و به غزنین و هند رفت. اما دوری باعث نشد که سؤال و جوابهایشان را از هم نپرسند. وقتی ابوریحان از هند برگشت سؤالهای سختی را دربارهی نور و چیزهای دیگر برای او فرستاد. ابوعلی که این سؤالها را بچگانه میدانست نامهی ابوریحان را به شاگردش معصومی داد که جواب دهد. فکر کنم ابوریحان از این بیاحترامی ابوعلی خیلی رنجیده بود، ولی طفلی چیزی نگفت. شاید هم خیلی خجالت کشیده بود.»
نظرات